سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هیچ سخنی نزد خداوند، محبوب تر از گفتار«لا اله الا اللّه» نیست . [رسول خدا صلی الله علیه و آله]

تنهای غریب

 
 
مدل لباس شیک زنانه 2012(شنبه 90 اسفند 20 ساعت 10:35 عصر )

 مدل لباس شیک زنانه 2012



 
کاریکلماتور(شنبه 90 اسفند 20 ساعت 10:33 عصر )

اگر برف می دانست کره خاکی اینقدرکثیف است هنگام فرود امدن لباس سفید نمی پوشید

اب دریا به اندازه ای زلال بودکه ماهیها قلاب ماهیگیری رابه روشنی روز می دیدند.

 

باغبان با عاطفه ای که نمی خواست با درخت خشک قطع رابطه کند نجار شد.

 

قطره باران در مرکز دایره ای که روی اب ترسیم می کند جان می سپارد.

 

وقتی پاییز از درخت بالا می رود بهار از این شاخه به ان شاخه می پرد.

 

به عقیده پرنده محبوس اسمان لبریز از پروازهای بر باد رفته است.

 

ناودانها شب بارانی را با نغمه سرایی به صبح می رسانند.

 

گرسنگی حکم جلب موش را به گربه می دهد.

 

پرنده پیر با کمک گربه از درخت پایین می اید.

 

اب تنی ماهی یک عمر طول میکشد.



 

نامه‌نگاری برای امضای حکم رییس دانشگاه آزاد



از: دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی

به: دفتر رییس مجمع اشخاص مصلحت


با سلام


همانطور که مستحضرید آقای دانشجو به عنوان رییس دانشگاه آزاد انتخاب شده است؛ لذا به ریاست محترم بفرمایید تا این حکم را امضا فرمایند. با تشکر....


*

از: دفتر رییس مجمع اشخاص مصلحت

به: دبیرخانه شورای عالی انقلاب فرهنگی

با علیک سلام

چون نامه شما مشکل استفهامی داشت، وقت ریاست محترم را نگرفتیم. بدیهی است پس از رفع ابهام به دست ایشان خواهد رسید. واضخ بفرمایید کدام دانشجو؟ این مملکت بیش از چهار میلیون دانشجو دارد!

*

از: دبیرخانه...

به: دفتر...

با سلام

اگرچه سخت است اما ابهام شما را حمل به صحت کرده و توضیح می‎دهیم: منظور آقای فرهاد دانشجو است؛ افتاد؟!

*

از: دفتر...

به: دبیرخانه...

با علیک سلام

رفع ابهام شد، ولی سوال این است که از بین این همه دانشجو چرا او؟ ولی به هر حال نامه‌ی شما به رؤیت جناب ریاست رسید؛ پاراف فرمودند: «به دلایلی این امر ممکن نیست»

*

از: دبیرخانه...

به: دفتر...

با باز هم سلام

اگرچه شما دلایل آن امر را نفرموده اید اما ما خودمان حدس‎هایی زده و برای این موانع راه حل‎هایی را اعلام می‌کنیم:

1- با توجه به اینکه صبیه حضرت رییس مجمع در یکی از شعب دانشگاه آزاد مشغول تدریس هستند، این احتمال وجود دارد که علاقه‌ی ایشان به ساندویچ بوفه این واحد و ایضا نگرانی پدر مهربان از قطع مقرری ساندویچ او موجب ترس آن جناب از تغییر رییس دانشگاه باشد. لذا رییس جدید متعهد می‎شود که ساندویچ دختر بابا را با سرویس رایگان به در منزل برساند!

2- اگر عدم تمدید حکم سرکشی آقازاده در لندن موجب نگرانی است باید عرض کنیم که دیگر همه فهمیده اند که ایشان به دلایلی غیر از ماموریت دانشگاه آزاد در لندن هستند، اگه نمی‎دونی بدون!

3- بر همگان واضح و مبرهن است که دانشگاه آزاد در این سی سال خاصه پس از انتخابات 88 آن‎قدر گند زده است که افشای آنها بعد از تغییر رییس موجب ترس باشد. ما ضمن حق دادن به همه دوستان جهت ترس از این موضوع، قول می‎دهیم که زیاد درد نکشند!

*

از: دفتر...

به: دبیرخانه...

با گیرم سلام

مرقومه شما طولانی و خارج از حوصله حاج آقا بود اما ایشان بعد از خواندن خلاصه آن فرمودند: «زکی! ریز میبنمتون»!

*

از: دبیرخانه...

به: دفتر...

با مثلاً سلام

جواب شما به رویت رییس شورای عالی انقلاب فرهنگی رسید. ایشان نیشخند زده و فرمودند: «اصولاً کهولت سن باعث کاهش قدرت بینایی می شود». به پیوست نشانی یک چشم پزشک مجرب ارسال می شود!

*

از: دفتر...

به: دبیرخانه...

با فرضاً علیک سلام

نامه شما به رویت حاج آقا رسید. مرقوم فرمودند: «حقش بود به محسن می‌گفتم تا رییس متروست یه خط هم از ساختمان شورای انقلاب فرهنگی رد کنه تا با خاک یکسان شید اما هیچ وقت دیر نیست، چون سردار دکتر هم هماهنگ است!»

*

از: دبیرخانه...

به: دفتر...

با حیف سلام

نامه شما به رویت دکتر رسید. چون سرشان شلوغ بود چیزی نفرمودند اما اشاره کردند تا یک عدد لوح فشرده شامل مناظره ایشان با موسوی برای‎تان ارسال شود. دیدنش برای تغییر مزاج حاج آقا مناسب است!

*

از: دفتر...

به: دبیرخانه...

با بگید گنده تون بیاد

نامه شما به رویت حاج آقا رسید. دندان قروچه ای کرده، لوح فشرده را شکسته و گفتند: «به این یارو بگید پا رو دم ما نذاره. ما سی ساله امضا نکردیم بعد از این هم امضا نخواهیم کرد.»

*

از: دبیرخانه...

به: دفتر...

با برو جوجه

نامه شما را دیدند. مرقوم فرمودند: «اون ممه رو لولو برد! الان اوضاع نسبت به سی سال پیش فرق کرده». به پیوست لیست شعارهای مردم در مراسم نه دی خدمت‎تان ارسال می شود. به حاج آقا توصیه اکید کنید با صدای آرام و در محیطی کاملا مردانه بخوانند!

*

از: دفتر...

به: دبیرخانه...

با بدون سلام و والسلام

حاج آقا رفته اند چکآپ سالانه! متن نامه را برای‎شان فکس کردیم. بعد از مطالعه فرمودند: «بووووووووووووووووووووووووووق». اگر ترجمه اش را نمی دانید بفرمایید تا ارسال شود. ضمناً با توجه به اینکه هنوز سطل آشغال در سطح شهر وجود دارد و ایاشن زبانه هایی را می بینند، پیشنهاد می شود کلا بی خیال این فقره شوید. به نفع همه است!

*

از: دبیرخانه...

به: دفتر...

با جیز نشی عمویی!

دکتر فرمودند: «ما هم بی خیال شویم مردم بی خیال نمی شوند». گفتنی است در این لحظه آقای رییس دفتر وارد شده و توصیه کردند که دکتر بی‎خیال شوند. ضمناً رییس دفتر فرمودند برای بی خیالی مردم هم فکری خواهیم کرد، مگر این حزب اللهی ها کلاً چند نفرند!

*

از: دفتر...

به: دبیرخانه...

حالا بازم سلام!

خدا رو شکر که در آنجا یک‎نفر عاقل پیدا شد. حاج آقا فرمودند که از این به بعد همه مکاتبات با دفتر رییس دفتر رئیس جمهور انجام خواهد شد و لا غیر.

*

از: دفتر رییس دفتر رییس جمهور

به: دفتر رییس مجمع اشخاص مصلحت

با عرض سلام و تبریک به مناسبت همه اعیاد گذشته و اعیاد پیش رو

جناب رییس دفتر رییس جمهور فرمودند: «ای بابا! مگه ما مردیم که می رید جای دیگه؟! هر کاری داشتید با خود ما صحبت کنید مخصوصا تو قضیه دانشگاه آزاد. پس این ملک‌زاده اینجا چی کار می‎کنه؟! به حاج آقا هم بفرمایید همان‎طور که شش سال طول داده ایم این دو سال را هم کش می‎دهیم، تا دولت بعد هم خدا بزرگ است!»

با تشکر و هر چیز دیگری که زبان الکن ما از بیان آن قاصر است!

*

از: دفتر رییس مجمع اشخاص مصلحت

به: دفتر رییس دفتر رییس جمهور

با سلام جیگر

نامه شما به رویت حاج آقا رسید. مرقوم فرمودند: «بابا کجا بودی تو؟ کشتند ما رو این‌ها! خودت یه جوری سر و ته قضیه رو هم بیار تا بعد. کاری داشتی مدیونی اگه نگی!»

با تشکر و آرزوی قبولی طاعات و دعاهای سماتی که با صدای بلند خوانده شده!

منبع: رجانیوز



 
کاریکاتور/ در انتظار واریز یارانه نقدی(شنبه 90 اسفند 20 ساعت 10:33 عصر )


 
شعر طنز خانه تکانی(شنبه 90 اسفند 20 ساعت 10:33 عصر )

 

بسیار خوشحال میشویم اگر با خواندن این دو شعر طنز،

حداقل یک بار لبخند بزنید. اگر بیشتر هم شد که چه بهتر !!

 

 

 

 


می تکانــــم خانه را چون زلزله
چون که خانم، کرده اینک ولوله
***
گفته پوستت میکنــــــــم ای نازنین
یا میسابی ، یا میشوری ، یا همین
***
راه دیگــــــر هم جلو پایم نهاد
راه نه ، یک چاه در راهــم نهاد
***
گفته است یا آنچه من گویم شود
یا که فردا مهـــــر من اجـــرا شود
***
گفتمش : ای نازنیــــــــن ِ منزلم
هر چه گویی بی کلک، من تابعم
***
دیگـــر از این حرف‏ها با من نزن
چاکرت هستـم، زمهرت دم نزن
***
هر چه باشد، پول مبل و البسه
کمتـــر از میزانِ مهـــ
ر خالصه !!
***
هر چه گویی ،هرچه خواهی میکنم
هر کـــــجا را خواستی جمع میکنم
***
شیشه ها را، پرده ها را ای عزیز
کل منزل بعد از آن گـــــــردد تمیز
***
آخرش هـــم جای مــــزد در جیب ما
می تکانی هر چه هست از جیب ما

 

 

شعر : سعید سخایی


پاسخ زیبای جناب برزخ :

 

خواندم این شعرت سراپا سوختم
دیده بر مظلومی تو دوختم
دوستی تو شاعری فرزانه ای
زن ذلیلان را یلی دردانه ای
آبروی مردها را برده ای
تو کتک ها از عیالت خورده ای
تو مقاوم باش قدری بیشتر
تا به کی بر جانت آید نیشتر
مرد باشی تو، کمی هم نه بگو
نعره ای برکش زدل، از ته بگو
گوشه ای بنشین و دائم امر کن
ما رجالان را کمی دلگرم کن
گر مُصر باشد به حرف خود عیال
تو زرنگی کن براو گو این مقال
من بگیرم از برایت کلفتی
دختری زیبا رخ با همتی
مطمئن، آرام گردد آن عزیز
خانه ات را هم نماید خود تمیز



   1   2      >




بازدیدهای امروز: 0  بازدید

بازدیدهای دیروز:0  بازدید

مجموع بازدیدها: 185414  بازدید


» لوگوی دوستان من «
» آرشیو یادداشت ها «
» اشتراک در خبرنامه «